شنیده اید که می گویند:
پشت
هر مرد بزرگ، زنی بزرگ
ناپلئون بناپارت
راستی، زنی با تحمل فقر وبدبختی
وازدست دادن پسرش را چه می نامند
­؟؟؟

Saturday, February 4, 2012



از قدیم الایام دربلوچستان مرسوم بوده است که دختران و پسران از سنین کودکی یا خردسالی نامزد یگدیگر می شوند. چه بسا اتفاق می افتد که بدین منظور ناف دختری را برای پسری می برند. د راین ارتباط حتی اصطلاحی در بلوچستان هست که گفته می شود(( ناف فلان دختر را برای فلان پسر بریده اند.)) دختر و پسری که بدین صورت در سنین کودکی نامزد شوند، نمی توانند در سن بلوغ همسر دیگری انتخاب کنند.


مطابق این رسم هانی دختر مَندو از کودکی نامزد شیخ مرید پسر شیخ مبارک است . مندو که به او مندوست هم گفته شده ،در زمان حکومت میر چاکر خان فرماندار ایالت کلات در بلوچستان شرقی بوده است.وقتی شیخ مرید به سن بلوغ می رسد جوانی است برومند و از تمام جوانان زمان خود نیرومند تر- به حدی نیرومند که از کمان او ،از فرط سنگینی ، جز خودش کس دیگری قادر به رها کردن تیر نیست. هانی نیز در سن بلوغ ، چه از لحاظ وجاهت و چه آشنایی به امور خانه داری، بین دختران طوایف بلوچ زمان خود سرآمد و یکتا است.

شیخ مرید که مطابق رسومات بلوچی ، به علت نامزدی با هانی حق هم بازی شدن با او را در سنین کودکی ندارد با آگاهی از زیبایی محسنات اخلاقی شیفته و فریفته ی او می شود. اما قبل از این که این دو با هم ازدواج کنند میر چاکر خان که پس از فوت پدرش شَیهَک سرداری طائفه رند را به عهده دارد ، با دیدن هانی و با وجود اطلاع قبلی از نامزدی هانی و شیخ مرید ،به او دل می بازد. ولی با توجه به این که گسستن نامزدی این دو امکان پذیر نیست، از این رو در صدد چاره اندیشی و حیله گری بر آمده نقشه ای که می تواند هدف او را تحقق بخشد طرح ریزی می کند. این نقشه بهره گیری از قول بلوچی است در یکی از مجالس بزم که همه سران طائفه و شیخ مرید حضور دارند، میر چاکر خان از حاضرین می خواهد به میمنت این مجلس با شکوه هر یک از آنها قولی بلوچی ادا کنند.

در این زمینه خود او پیش قدم شده دو قول بلوچی اظهار می دارد: یکی این که هیچ کس در جنگ پشت او را نخواهد دید و دیگر اینکه به هیچ کس وبه هیچ عنوان دروغ نخواهد گفت. دیگران نیز هر کدام به نوبت قول های ذیل را ادا می کنند. قول هیبتان فرزند بیبگر:هرگاه شتری با گله شتران من بیا می زد ، آن شتر را از آن هر کس باشد،تصاحب خواهد کرد. قول جارو فرزند جَلَب : هر کس دستش به محاسن من برسد ، او را زنده نخواهم گذاشت. و بالا خره قول شیخ مرید: صبح پنجشنبه پس از نماز فجر ، هر کس
چیزی از من بخواهد بدون تامل به او خواهم بخشید.

پس از اتمام مجلس ، میر چاکر خان با خوشحالی فراوان درصدد انجام نقشه ی از قبل طراحی شده ی خود برمی آید. بدین منظوریکی از بهترین ناقه های خود را به گله ی هیبتان رها می کند و او را از دست می دهد.

جاڑو جـَلـَب سر تنها کودک خود را ، به علت اینکه به محاسنش دست برده از تن جدا می کند؛ بدون آنکه به توطئه ی میرچاکر واقف باشد. صبح پنج شنبه پس از نماز فجر ، میرچاکر عده ای لانگو را که طائفه ای از نوازندگان وخوانندگان در بلوچستان به شمار
می آیند به مسجد نزد شیخ مرید می فرستد تا از او بخواهند که هانی را بعنوان خلعت به آنها ببخشد ( تا آنرا به عقد میر چاکر درآورند ) .

شیخ مرید به آنان پیشنهاد میکند که بجای هانی حاضر است هر خواسته آنها را اجابت میکند ، از بخشیدن شمشیر مرصع خویش تا اسب بادپای خویش ؛ از انگشتر عقیق دستش تا حتی لباس تنش را . اما نوازندگان دوره گرد از پذیرفتن هر هدیه اجتناب نموده و و وی و پدرش را که فردی مورد احترام عامه بوده است ، به طعنه و تمسخر میگیرند ...

شیخ مرید گر چه به توطئه میرچاکر خان مظنون بوده است مع الهذا به علت قول بلوچی که داده است، ناگریز با تقاضای آنان موافقت می کند. ولی پس از این موافقت هوش و حواس و سلامت خود را از دست میدهد و جنون به روی می آورد ...

هانی گرچه به عقد میر چاکر خان درمی‌آید، اما آنچنان گرفتار عشق شیخ مرید است که در تمام عمر خود پیوسته لباس سیاه می پوشد، هیچ گاه آرایش نمی کند، از مقاربت با میرچاکرخان امتناع می ورزد و همچنان باکره می ماند. همه ی مساعی میرچاکر از قبیل
اهدای البسه گرانقیمت، زیورآلات طلا و جواهرات به منظور رام کردن هانی بلااثر میماند:

دل کوتلی چیزے نه انت
آس په تپنگ کـُشت ءَ نه بیت
مهر په بها گِپت ءَ نه بیت

(( دل چیزی نیست که بتوان آنرا مهار کرد و هرجا مانند شتر آنرا هدایت نمود. آتش را نمیتوان با تفنگ و قهر خاموش کرد ، عشق را نمی توان به بهای سیم و زر خرید .))

در این میان روز به روز جنون شیخ مرید شدت میابد وبلا خره به مسلک درویشی می پیوندد و سپس به مکه عزیمت ودرآنجا بیش از 30سال اقامت می کند . شیخ مرید، پس از این مدت طولانی ، همراه گروهی از زوار مکه و درویشان به شهر و دیار خویش بر می گردد( در طول این سال ها ،میرچاکرخان چشم از جهان فروبسته است.) هیچ یک از اهالی او را نمی شناسد، تا اینکه در یک مسابقه تیروکمان ، شیخ مرید از کمان مخصوص خود که اهالی شهر به عنوان یاد بودی از او در معرض نمایش گذارده اند و به علت فرط سنگینی هیچ فردی جز او قادر به پرتاب تیر از آن نیست ، به سهولت تیری رهامی کند ...

صدای پرتاب تیر به گوش هانی و به گفته ای به گوش پدر و مادر شیخ مرید که هنوز در قید حیات هستند می رسد و آنها را متوجه ورود او به شهر می کند. اما قبل از اینکه بتوانند به او دست رسی یابند، شیخ مرید شهر را ترک می گوید و پس از آن هیچ خبر و اثری از خود به جا نمی گذارد.

داستان شیخ مرید وهانی از رویدادهایی است که در نیمه دوم دهم هجری قمری اتفاق افتاده است و حماسه آن تا هم اکنون قلبهای مردم بلوچ را مالامال از جوانمردی ، و پایبندی به اقوال و روایات حسنه خویش مینماید .

Makoran sea

Sunday, January 29, 2012

در دفاع از مبارزات زنان سارا نیکو


تنها کسانی میتوانند در یک جنبش توده ای با خواسته های مشخص خود وارد ميدان نبرد شوند که پیشاپیش از تشکل و سازماندهی لازم برخوردار بوده باشند.

تاريخ نشان داده که هر خيزش توده ای در حاليکه به برخی از سئوالاتی که برای فعالان سياسی در گير در آن خيزش مطرح است پاسخ می دهد خود باعث طرح پرسش های جديدی می گردد. به همين دليل نیز هست که به دنبال خیزش عظیم توده های ستمدیده ایران بر علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در سال 1388 ، همانطور که شاهد تاثير انکار ناپذير حضور و نقش زنان در اين خيزش بوده و هستيم و شاهديم که چگونه اين حضور قدرتمند ، جايگاه والای زنان را در انقلاب آتی روشنی بخشيده، با اظهار نظراتی هم روبرو می شويم که با این بهانه که زنان به طرح خواسته‌های مشخص خود در این جنبش نپرداختند
با دیده تحقیر به مبارزات عظیم زنان ایران در سال 88 می نگرند و گاه نقش غیر قابل انکاری که زنان مبارز ایران در این مبارزات ایفاء نمودند را انکار می نمايند. برای نمونه اخیراً از میان برخی زنان فمنیست که خود را "چپ" هم می نامند نوا هائی شنيده می شود مبنی بر اينکه آنچه زنان دراین جنبش انجام دادند آنقدر ها هم قابل ارج گذاری و ارزشمند نبوده است!!! برخی از این ‌افراد حتی صراحتاً فداکاری های قابل تحسین زنان مبارز و تحت ستم ایران در جنبش 88 را بی ثمر ارزیابی کرده و با تفخر روشنفکرانه کسی که در واقع در بیرون گود نشسته ، رشادتها و از جان گذشتگی های زنان مبارز را کم اهمیت جلوه می دهند، چرا که به ادعای آنان زنان مبارز ما در اين خيزش به طرح مطالبات مشخص خود نپرداختند!

اما بايد پرسيد که آیا همان زنانی که ستم های رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی را هر لحظه با پوست و گوشت خود لمس می کنند و درست به همين دليل هم با مبارزات دلاورانه خویش توجه جهانیان را به ظلم و ستم حاکم بر ایران جلب کردند واقعاً از طرح خواسته های مشخص خودشان غفلت کردند و در فکر طرح چنین خواستهائی نبودند؟ و براستی چگونه و تحت چه شرایطی ممکن بود که خواست های زنان در جنبش 88 هر چه رساتر و با طنینی که کسی نتواند آن را انکار کند در این جنبش فریاد زده شود؟

واقعيت اين است که تجربه مبارزات زنان و نه فقط زنان بلکه کل توده های ستمديده نشان داده که تنها کسانی میتوانند در یک جنبش توده ای با خواسته های مشخص خود وارد ميدان نبرد شوند که پیشاپیش از تشکل و سازماندهی لازم برخوردار بوده باشند. اما اگر مبارزات توده ها در سال 88 را در نظر بگیریم می‌بینیم که در این خيزش که جنبشی خود جوش و فاقد رهبری بود تمامی اقشار و طبقات مردمی بدون تشکل و سازماندهی به خيزش برخاسته بودند. به همين دليل هم زنان مبارز ما هم به مثابه نیمی از جامعه ایران عليرغم اينکه به علت وارد آمدن ستم های شدید بر آنها انگیزه بسیار قوی برای مبارزه دارند و در آن شرکت بسیار محسوس و برجسته ای هم داشتند عملا بدون تشکل به خيزش بر خاستند. این زنان درست به دلیل شدت دیکتاتوری در جامعه از تشکل لازم برخوردار نبودند و کلاً هیچ تشکیلات انقلابی پر قدرتی در جامعه وجود نداشت که بتواند خواسته های زنان و دیگر توده های مردم را با برجستگی مطرح کند. با این حال مردم ایران شاهد بودند که چطور زنان در همه عرصه های مبارزات شرکت نموده و بواقع جلوه ای از عزم عظيم مبارزاتی خود جهت نابودی رژیم را در نبردهای خیابانی به جهانیان نشان دادند. همین زنان تا جائی که برایشان مقدور بود خواست های خود را به صورت فردی در این جنبش مطرح کردند. به عنوان نمونه در مصاحبه ای که نشریه پیام فدایی با یکی از جوانانی که در تظاهرات های خیابانی شرکت فعال داشته ، انجام داده وقتی از او در مورد حضور دختران در تظاهرات ها سئوال میکند وی تأکید می کند که : "حضور فعال زن های سلحشورمان در این تظاهرات ها مشت محکمی بر دهان افرادی بود که آن ها را "ضعیفه"خطاب می کردند". در همين
مصاحبه همچنين او به برخی از حرف هائی که دختران و زنان در جريان اين تظاهرات ها می زدند و يا در نوشته هائی که بالای سرشان می گرفتند، اشاره می کند مثل این حرف ها: "بی خود می گی ضعیفم من شیرم تو کجایی" ، "آره می جنگم واسه هر چیزی که مال منه" ، "نگاه نکن روسری تو سرمه، این جبره، من معتقد نیستم که راه حل صبره" ، "صدايم بلند میشه چون حق منه" ، "نمی خوام واسم نقش دلسوز را بازی کنی". این حرف ها و هزاران هزار گفته های دیگه مثل این ها، هم حضور وسيع زنان را نشان می دادند و هم روحيه بالای آن ها را".

بنابراین می بینیم که علیرغم همه تلاش های مذبوحانه ای که توسط رفرمیست ها برای منحرف کردن مسیر مبارزاتی زنان انجام گرفت، زنان تحت ستم ایران همواره برای تحقق خواسته های بر حق خویش جنگیده اند و در نتیجه ادعای اینکه زنان در این مبارزات خواسته های خود را مطرح نکردند ادعای بی موردی است. غلط بودن این ادعا را ما همچنین با طرح شعار "حجاب اختیاری ، حق زن ایرانی" که توسط بسیاری از دختران در تظاهرات ها داده شد (و پسران مبارز نیز آن را تکرار کردند) میتوانیم نشان دهیم. این شعار خود نشان دهنده درجه آگاهی جامعه بر حقوق پایمال شده زنان است ، آنهم جائی که به عنوان نمونه رهبران رفرميستها و فمنيستهای مجتمع در "کمپین يک ميليون امضاء" حتی جرات طرح "آزادی پوشش" را در برنامه خود ندارند و در همین جنبش نشان دادند که آنها تا چه اندازه از مبارزات واقعی زنان و سطح آگاهی و شعور اجتماعی جامعه عقب تر می باشند.

جالب است که کسانی که ادعا می کنند که گویا زنان مبارز شرکت کننده در خیزش سال 88 خواست های خود را مطرح نکردند، وقتی به زنان رفرمیست می رسند از آنجا که خود نیز با همه ادعاهای چپ گونه شان رفرمیست هستند، چیزی ندارند در مورد آنها بگویند و چون با دید غیر طبقاتی به زنان در جامعه ایران نگاه می کنند و زنان رفرمیست را در کنار زنان طبقات تحت ستم قرار میدهند، همه ایرادات و برخوردهای طبقاتی زنان رفرمیست را به حساب همه زنان می گذارند. بخوبی میدانیم که زنان اصلاح طلب در درون جامعه ایران ، بخصوص در طول 12سال گذشته از امکانات زیادی جهت فعالیت های خود برخوردار بوده اند. در شرایط دیکتاتوری عریانی که زنان انقلابی و کمونیست و آزادیخواه امکان کوچکترین گرد هم آیی و فعالیتی را نداشتند، زنان متعلق به خود حاکمیت و بخشی از زنان مرفه و نیمه مرفه جامعه که مطالبات زنان را در چهار چوب حفظ نظام مطرح می کنند به انجام برخی فعالیت های اجتماعی و سیاسی مشغول بودند. به واقع زنان اصلاح طلب سال ها بود که در پناه پروژه اصلاحات از امکانات علنی استفاده کرده و به شکل های مختلف خود را متشکل کرده بودند. حال با چنین شرایطی باید پرسید که چرا با وجود تشکلی چون "کمپین یک میلیون امضاء" که تا چند روز قبل از آغاز خیزش ها پاشنه در خانه آیت الله ها را برای گرفتن تاییدیه که گویا حقوق زنان تضادی با اسلام ندارد! از جا میکندند به یکباره خاموش شدند و حتی در یک مورد هم گوشه ای از خواسته های زنان ایران را طرح نکردند!! آنها که دارای تشکل بودند و بقول خودشان ده ها دختر جوان را برای گرفتن یک میلیون امضاء بسیج کرده بودند چه شد که درست در بزنگاه مبارزات توده ها و زنان ، دچار سکته کلام شدند؟ چرا گوشه ای از مطالبات بر حق زنان، حتی تا همان حدی که دیدگاه رفرمیستی اشان مدعی آن بود را هم مطرح نکردند؟ کمپینی که چند سال بود بر طبل ضرورت بردن "اگاهی" بر حقوق زنان به درون جامعه ایران میکوبید ، چه شد که در جریان اوج گیری مبارزات توده ها که زنان نقش قابل توجهی در آن داشتند از چنین فرصت بدست آمده ای استفاده نکرد؟

جواب این سئوال را باید در واقعیت وجودی رفرمیست ها و ماهیت "کمپین یک میلیون امضاء" به مثابه ابزاری در دست بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی دید. زمانی که زنان ایران در صف مقدم مبارزاتی قرار گرفتند و با شهامتی باور نکردنی جنگ خیابانی را بر مزدوران جمهوری اسلامی تحمیل کردند ، آن زمانی بود که ناقوس مرگ جمهوری اسلامی بصدا در آمده و
واقعیت ها بروشنی نشان میدهند که جمهوری اسلامی فقط زنان را در جامعه سرکوب نکرد بلکه به جز حامیان و سرسپردگان به رژیم هیچ بخشی از جامعه از گزند سرکوب این جلادان تازه به قدرت رسیده مصون نماند. آنهمه جنایاتی که رژیم در دهه 60 مرتکب شد و حمام خونی که از زنان و مردان انقلابی در سراسر ایران براه انداخت نتیجه این نبود که این مبارزین "خواسته های خود" را بیان نکرده بودند! بلکه نتیجه این بود که رژیمی که بر روی کار آمده بود ، اساساً برای سرکوب انقلاب توده ها توسط امپریالیست ها بر سر کار آورده شده بود. این رژیم برای حفظ سیستم سرمایه داری و منافع امپریالیست ها در ایران به قدرت رسیده بود و برای رسیدن به چنین هدفی میبایست تا با سرکوب و اختناق ، دیکتاتوری رژیم پهلوی را نه تنها تداوم بخشد بلکه آنرا با شدت بيشتر و وحشیانه تر از گذشته اعمال نمايد. زیرا اینبار با توده هایی طرف بود که تجربه یک قیام عظیم را از سر گذرانده بودند و دیگر به قدرت خویش ایمان آورده بودند.

مدعیان چنین نظراتی که علت سرکوب زنان را در "عدم بیان خواست ها" خلاصه میکنند چه آگاهانه و چه نا آگاهانه مسئولیت 32 سال سرکوب و ظلم جمهوری اسلامی بر زنان را بر دوش خود زنان ایران می افکنند و اینگونه جلوه میدهند که رژیمی که بر پایه ستم بنا شده بود، رژیمی که ماهیت وجودیش بر حفظ منافع امپریالیسم و سرمايه داران وابسته در ایران استوار است میتوانست درصورت "بیان خواسته ها" آنها را مدّ نظر قرار داده و يا به آنها تن دهد.، آیا براستی با صرف بیان خواست ها می‌شد از روی کار آمدن چنین رژیم جنايتکاری جلوگیری کرد که اساسا برای سرکوب همين خواستها به قدرت رسيده بود؟

در هر انقلاب و در هر جنبش انقلابی باید و حتماً ضروری است که توده های شرکت کننده و از جمله زنان به طرح خواسته های خود بپردازند و خواستار تحقق آنها باشند. این امر مسلم و بدیهی است. همچنین مسلم است که در هر مقطعی از مبارزه ، بخصوص وقتی40 سال بعد ما به آن دوران نگاه میکنیم باید با شیوه علمی ضعف های گذشته را بررسی کنیم و وظیفه زنان پیشرو و آگاه است که ضمن شناخت ضعف‌ها تجربه انقلابی مبارزات آن دوران را توشه راه امروز خویش سازند و قاطع تر از هر زمانی خود را برای نبرد رهایی مجهز نماید.

واقعیت این است که زنان به طبقات مختلف تعلق دارند و دنیائی زنان طبقات تحت ستم را از زنان طبقات استثمار گر جدا می کند. عملکرد زنان متعلق به طبقه بورژوازی وابسته ایران به روشنی در سازش با حاکمیت در سال 88 مشاهده شد. در حالیکه برای اکثریت زنان زحمتکش و کارگر ایران ، برای همه دختران و زنانی که در پروسه خیزش های خیابانی سال 88 جان بر کف ، خیابان ها را عرصه نبرد با ارتجاع حاکم نمودند ، برای زنانی که نه تنها از قوانین تبعیض آمیز رژیم در رنجند ، بلکه رنج فقر و گرسنگی و سر پرستی خانواده را نیز بر دوش میکشند ، مسئله اساسی مبارزه قطعی جهت نابودی کلیت سیستم سرمایه داری وابسته ایران است. آن‌ها با غریزه طبقاتی خود این واقعیت را درک می‌کنند که بدون سرنگونی این رژیم و کلیت سیستم سرمایه داری وابسته ایران امکان تحقق خواست های زنان وجود ندارد.در همین راستاست که باید با طرح هرچه مشخص تر و دقیق‌تر خواستهای زنان ، انرژی انقلابی آنها را جهت نابودی جمهوری زن ستيز اسلامی و نظام سرمايه داری حاکم به ميدان نبرد نهائی کاناليزه نمود.
Source: http://iranglobal.info/v2/node/1882