چهره اش رنجی صد ساله را نشان می دهد و با اکراه می گوید که عکس گرفتن
گناهست و باید در سرای دیگر برای پاسخ آن داد
وقتی به چهره تکیده اش نگاه می کنی باورت نمی شود که این پیرزن 90
ساله هر روز از بامداد تا غروب برای فروش سفره های حصیری دست باف کیلومترها راه از
روستای تنک سرحه در حاشیه جاده ترانزیت چابهار به ایرانشهر را طی نموده تا گذران
زندگی کند.
با شنیدن صدای ترمز هر خودروی تازه وارد برق چشمان نابینایش می پرد و
با حصیری در دست خود را در کنار 4-5 زن میان سال و کهنسال عسل فروش و حصیر فروش می
رساند تا مبادا محصولات تولید ملی اش در دستانش بماند .
هر سفره را 6000 هزار تومان قیمت گذاری کرده است اما یواشکی با حجب و
حیائی خاص آهسته می گوید اگر 7000 هزار تومان بدهید بهتر است . چهره اش رنجی صد ساله
را نشان می دهد و با اکراه می گوید که عکس گرفتن گناهست و باید در سرای دیگر برای
پاسخ آن داد . ازش اجازه می خواهم که در کنار هزاران پاسخ دیگر مسئولیت این یک
پاسخ را به عهده می گیرم اما فقط اجازه عکس گرفتن بدهد .
دوربین همراهم نیست اما حیفم می آید که با گوشی موبایل عکسی ازش نگیرم
و توانمندی اش را به رخ جوانان باغیرت مان که با لباسی شیک و اتو کشیده هر روز در شهرمان
به بهانه های گم شدن کیف پول و یا سرقت و یا از زندان آزاد شدن دست گدایی دراز می
کنند نکشم
او شهربانویی دیگر از نوع بیابانی است و باید به همت و غیرتش در کار و
تلاش آفرین گفت